فرهنگ ایرانی

این وبلاگ برای حفاظت از فرهنگ غنی و اصیل ایرانی تشکیل شده است.

فرهنگ ایرانی

این وبلاگ برای حفاظت از فرهنگ غنی و اصیل ایرانی تشکیل شده است.

این وبلاگ برای حفاظت از فرهنگ غنی و اصیل ایرانی تشکیل شده و کاملاً درون‌گرا است.محتویات این وبلاگ عبارتنداز:
۱.نوای سنتی و محلی
۲.تاریخ فرهنگمان
۳.تحلیل و نقد فرهنگی و تاریخی
۴.داستان ضرب‌المثل‌ها
۵.و...

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

تاریخ دقیق امروز چیست؟

امروز: سه شنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۹ ، برابر با ۱۱ رجب ۱۴۴۲ قمری و ۲۳ فوریه ۲۰۲۱ میلادی / ۲۶ روز مانده به آغاز سال نو (۱۳۹۹) و ۳۳۹ روز از سال ۱۳۹۹گذشته است.

 

 

تاریخ امروز چیست؟


تاریخ امروز به شمسی:

۰۵ اسفند ۱۳۹۹

۱۳۹۹/۱۲/۰۵

 


تاریخ امروز به قمری:

۱۱ رجب ۱۴۴۲

۱۴۴۲/۰۷/۱۱

 


تاریخ امروز به میلادی:

Tuesday, 23 February 2021

2021-02-23

 

 

برج فلکی :
حوت

 

 

 

امروز چندشنبه است؟

امروز سه شنبه است.

 

 

 

 

 

 

امروز در تاریخ (۵ اسفند)چه گذشت؟!

 

امروز در ۵ اسفند،برگی از تقویم تاریخ اتفاقات و رویدادهای زیادی اتفاق افتاده است که در کتاب تاریخ جهان هستی ثبت شده‌اند؛در این روز...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۹ ، ۱۶:۲۲
سید محمد حسین حسینی

کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (۲۲ فوریه ۱۹۲۱ میلادی) کودتایی نظامی بود که توسط رضاخان(۱) و همکاری سید ضیاءالدین طباطبایی(۲) و با برنامه‌ریزی افسر انگلیسی آیرونساید(۳) اجرا شد.انگلیسی‌ها از طریق کمیته زرگنده(۴) در طراحی کودتا یا آنچه بعداً رهبران می‌بایست انجام می‌دادند، نقش داشتند. و بر همین اساس بنا به نوشته عاقلی جهت اطمینان بازوی نظامی کودتا ۲۳ روز پیش از کودتا رضا شاه با ادموند آیرونساید ملاقات کرده که در این دیدار ژنرال آیرونساید به رضاخان سردارسپه گفته بود اگر شما قدرت را در دست بگیرید ما مخالفتی نداریم. در نتیجه مذاکرات و هماهنگی‌های به عمل آمده بین سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان، در روز سوم اسفند قوای قزاق وارد تهران شده و ادارات دولتی و مراکز نظامی را اشغال کردند. نزدیک به صد تن از فعالان سیاسی و رجال سرشناس بازداشت و زندانی شدند. احمدشاه قاجار و محمدحسن میرزا (ولیعهد) به کاخ فرح‌آباد گریختند و سپهدار رشتی (نخست‌وزیر) به سفارت انگلستان در تهران پناهنده شد. نتیجه کودتا، رئیس‌الوزرایی سیدضیاءالدین و وزیر جنگ شدن ماژور مسعود خان کیهان و سپس خود رضاخان بود.


۱:رضاشاه پهلوی (۲۴ اسفند ۱۲۵۶ – ۴ مرداد ۱۳۲۳) از ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ خورشیدی پادشاه ایران بود. او که بنیان‌گذار دودمان پهلوی است، پیش‌تر از ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۴ وزیر جنگ و از ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴ نخست‌وزیر ایران بود. رضاشاه ابتدا تلاش ناکامی در جهت جمهوری‌خواهی کرد و سرانجام در سال ۱۳۰۴ پس از انحلال سلسله قاجار به پادشاهی رسید.

۲:سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی (۱۲۶۸ شیراز – ۷ شهریور ۱۳۴۸ تهران) سیاستمدار ایرانی و نخست‌وزیر ایران در زمان احمدشاه قاجار، آخرین شاه دودمان قاجار بود. در کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی همراه با رضاشاه شرکت داشت و رئیس‌الوزرای ایران شد و تا ۴ خرداد ۱۳۰۰ در این مقام بود.

۳:ادموند آیرونساید (به انگلیسی: Edmund Ironside) (۱۸۸۰–۱۹۵۹) ژنرال انگلیسی و طراح اصلی کودتای ۱۲۹۹ در ایران بود. عملیات نهایی کودتا با دستور مستقیم لرد ردینگ، نایب‌السلطنه وقت هند، و وینستون چرچیل، وزیر جنگ وقت بریتانیا، به اردشیر ریپورتر و ژنرال آیرونساید آغاز شد و به فرجام رسید. این کودتا به دست رضاخان میرپنج و سیدضیاءالدین طباطبائی اجرا شد.

۴:با ابطال قرارداد ۱۹۱۹ وزارت جنگ و وزارت هندوستان بریتانیا به طرح کودتای ۱۲۹۹ روی آوردند و به تهیه مقدمات آن پرداختند. کمیته‌ای تحت عنوان کمیته آهن یا کمیته زرگنده در تهران نیز به منظور تأمین این هدف شکل گرفت. ریاست این کمیته بر عهده سید ضیاءالدین طباطبایی و محل تشکیل جلسات نیز در زرگنده منزل وی بود.

اعضای اصلی کمیته آهن عبارت بودند از:«سید ضیاءالدین طباطبایی، میرزا محمودخان مدیرالملک (محمود جم)، دکتر منوچهرخان طبیب ژاندارمری (شوهرخواهر کلنل کاظم سیاح)، میرزا موسی خان رئیس خالصجات، سرهنگ مسعود کیهان. جمعی هم از تهران می‌آیند و می‌روند مانند ملک الشعراء بهار خراسانی، میرزا کریم خان رشتی، دکتر مؤدب الدوله، سید محمد تدین، ایپکیان ارمنی ... وستهال [ وستداهل] سوئدی ».


اوضاع ایران در دوران پیش از کودتا

در سال ۱۹۰۷ م. قرارداد ۱۹۰۷ میان کشورهای بریتانیا و امپراتوری روسیه در سن پترزبورگ امضا شد.

بر پایه قرارداد ۱۹۰۷ بریتانیا پیشنهاد تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ را داد. منطقه شمالی به امپراتوری روسیه اعطا شد و منطقه جنوبی به بریتانیای کبیر. منطقه میانی باید به عنوان منطقه بی‌طرف کار می‌کرد. پیمان نامه ۱۹۰۷ م. بدون آگاهی دولت ایران در زمان اوج جنبش مشروطه امضا شد؛ از این رو سرانجام با پاسخ تند مجلس شورای ملی رو به رو شد.

با وجود اعتراضات ایران به این قرارداد، مواد آن عملاً در زمان جنگ جهانی اول(۱) اجرا شد و به بهانه جنگ با عثمانی شمال ایران به اشغال سپاه امپراتوری روسیه درآمد و نیز بریتانیا با اشغال بوشهر به سوی شیراز پیشروی کرد. روس‌ها تا زمان انقلاب اکتبر(۲) بر حفظ منافع به دست آمده‌شان از این قرارداد اصرار داشتند. پس از انقلاب اکتبر این قرارداد به دلیل ایدئولوژی غالبین توسط دبیرکل حزب کمونیست حاکم ولادیمیر ایلیچ لنین(۳) ملغی شد.

جنگ جهانی اول با پیروزی متفقین(۴) پایان یافته بود و وقوع انقلاب اکتبر، همسایه شمالی ایران را از بازیگری در عرصه جهانی ناتوان کرده بود. در این هنگامه، دولت بریتانیا(۵) که خود را یکه‌تاز میدان می‌دید، به صرافت افتاد برای جلوگیری از نفوذ امواج انقلاب سرخ به سوی هندوستان، ایران را به عنوان کشوری حائل درآورد.

لرد کرزن(۶) وزیر وقت امور خارجه بریتانیا، برای این کار قراردادی طراحی کرد که به قرارداد ۱۹۱۹(۷) شهرت یافت. مطابق این پیمان، دست دولت بریتانیا در امور مالی و نظامی ایران باز می‌شد. قراردادی که دولت بریتانیا سعی در بستن آن با دولت ایران کرد ولی با مخالفت ایرانیان موفق نشد.

طی جنگ جهانی اول هم‌زمان با حکومت احمدشاه قاجار(۸) دولت مشروطه(۹) ایران ضعیف‌ترین دوران خود را می‌گذراند. ایران از جوانب گوناگون اوضاعی آشفته، نابسامان، بغرنج و متزلزل داشت. بحران فزاینده اقتصادی، وضعیت ناپایدار سیاسی و مداخلات مهارگسیخته قدرت‌های خارجی ایران را تا آستانه یک دولت ورشکسته و وابسته پیش برده بود. علی‌رغم اعلام بی‌طرفی دولت ایران نیروهای متخاصم از جنوب و شمال وارد ایران شدند. بر اثر اشغال ایران توسط بریتانیا و خرید آذوقه مردم ایران توسط ارتش اشغالگر و شروع قحطی بزرگ ایران (۱۲۹۸-۱۲۹۶)(۱۰)، بخش بزرگی از مردم ایران به کام مرگ فرورفتند. سپاه روسیه تا دروازه‌های تهران پیشروی کرد اما از منقرض کردن سلسله قاجار منصرف شد. غرب کشور را سپاه عثمانی اشغال کرده بود. در جنوب مردم محلی در چند نوبت با متجاوزان انگلیسی درگیر شدند که از مهم‌ترین نبردهای جنگ جهانی اول در ایران می‌توان به مقاومت تنگستانی‌ها و قشقایی ها اشاره کرد. جمعی از رجال و نمایندگان مجلس، حکومت موقتی به نام دولت ملی به ریاست نظام السلطنه (رضا قلی خان مافی) تشکیل دادند. پس از پایان جنگ نیز کشور دچار هرج و مرج بود. دولت در خارج از پایتخت نفوذی نداشت و هر بخش از کشور زیر نفوذ قدرتی محلی بود. شمال کشور را سپاه انگلستان و روسیه در اشغال داشت. پلیس جنوب با همکاری قشون هند یها زیر نظر بریتانیایی‌ها بر جنوب حکمرانی داشت. در آذربایجان غربی اسماعیل‌آقا سیمیتقو(۱۱) شورشی بود. لرهای شورشی لرستان را تحت کنترل داشتند. راه تهران به خراسان زیر غارت یاغیان ترکمن بود. در خوزستان شیخ خزعل(۱۲) حکومت می‌کرد و در فارس قوام‌الملک‌ شیرازی(۱۳) و قشقاییها قدرت را در دست داشتند. کرمان و بلوچستان تحت نفوذ بلوچها بود و امیرموید(۱۴) در مازندران قدرت را به دست داشت.


۱:جنگ جهانی اول (به انگلیسی: World War I (WWI)) (که با نام‌های جنگ بزرگ و جنگ برای پایان همهٔ جنگ‌ها نیز شناخته می‌شود) جنگی جهانی بود که از ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴ تا ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ رخ داد و در پی آن، بدون زمینهٔ جدی کشمکش، سربازان بسیاری برای جنگ تجهیز شدند و مناطق زیادی از جهان درگیر جنگ گشتند. تلفات جنگ جهانی اول تا آن زمان در تاریخ بی‌سابقه بود. در این جنگ برای نخستین بار از سلاح‌های شیمیایی استفاده شد و به گونه‌ای انبوه مناطق غیرنظامی بمباران هوایی شدند و نیز برای نخستین بار در این سده کشتار غیرنظامیان در ابعادی گسترده رخ داد. این جنگ به خاطر شیوهٔ جنگ خاکریزی به ویژه در جبههٔ غرب آن نیز شناخته شده‌است.

۲:انقلاب اکتبر (به روسی: Октябрьская революция) که انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر (به روسی: Великая Октябрьская социалистическая революция)، اکتبر سرخ، قیام اکتبر و انقلاب بلشویکی نیز خوانده می‌شود، دومین و آخرین حرکت بزرگ از انقلاب روسیه بود که سبب‌ساز به‌قدرت رسیدن حزب بلشویک در روسیه و برپایی نظام شورایی شد.

۳:ولادیمیر ایلیچ اولیانوف (به روسی: Владимир Ильич Ленин) معروف به لنین ‏(زاده ۲۲ آوریل ۱۸۷۰ – درگذشته ۲۱ ژانویهٔ ۱۹۲۴) نظریه‌پرداز مارکسیست و انقلابی کمونیست روسی، رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و بنیانگذار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. او از سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۲، نخست‌وزیر روسیه شوروی و از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴ نخست‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی بود. لنین نظریه کمونیستی-بلشویکی را بنیان گذاشت و این دیدگاه را به جایی رساند که به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ انجامید و نخستین حکومت سوسیالیستی جهان را بنیان گذاشت. هستهٔ مرکزی حکومتی که لنین به وجود آورد به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تبدیل شد که به رغم همه مشکلات و موانع دوام آورد. لنین و رهبران کمونیست کشور، روسیه را از جنگ جهانی اول بیرون کشیدند و در جنگ داخلی روسیه پیروز شدند.

۴:نیروهای متفقین، به‌معنای هم‌پیمانان یا همدستان، کشورهایی هستند که با هم در جنگ جهانی اول در برابر متحدین جنگیدند و در جنگ جهانی دوم نیز به جنگ با نیروهای محور یا همان «متحدین» ادامه دادند.

۵:بریتانیای بزرگ یا بریتانیای کبیر بزرگترین جزیره از مجموعه جزایر بریتانیا و نیز بزرگترین جزیره در اروپا و نهمین جزیره بزرگ دنیا (با مساحت ۲۰۹٬۳۳۱ کیلومتر مربع - تقریباً معادل استان کرمان) است. بریتانیای کبیر همچنین با جمعیتی برابر با ۵۸ میلیون نفر، سومین جزیره پرجمعیت بر کره زمین و پنجمین اقتصاد بزرگ دنیا است.

۶:لرد جُرج ناتانیل کرزن (به انگلیسی: Lord George Nathaniel Curzon)، از سیاستمداران و رجال معروف بیست و پنج سال نخست قرن بیستم در بریتانیا و ایران‌شناس بود.

۷:قرارداد ۱۹۱۹ قراردادی است که در سال ۱۲۹۸ شمسی (۱۹۱۹ میلادی) میان دولت‌های وقت بریتانیا و ایران پس از هفت ماه مذاکره پنهانی دولت بریتانیا با وثوق‌الدوله و پرداخت چهارصد هزار تومان رشوه بسته شد. بر اساس این قرارداد تمامی امور کشوری و لشکری ایران، زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت می‌گرفت. به دلیل مخالفت‌های داخلی و خارجی و مغایرت آن با قانون اساسی مشروطه، این قرارداد هرگز به اجرا درنیامد.

۸:احمدشاه (۲۷ شعبان ۱۳۱۴ – ۲۷ رمضان ۱۳۴۸) از ۲۷ جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ ه‍.ق./ ۱۷ ژوئیه ۱۹۰۹ م. تا ۱۳ ربیع‌الثانی ۱۳۴۴ ه‍.ق./ ۳۱ اکتبر ۱۹۲۵ م. شاه ایران بود. او، هفتمین و آخرین شاه ایران از سلسله قاجار، پسر و جانشین محمدعلی‌شاه بود و پس از خلع پدرش و درحالی‌که تنها ۱۲ سال داشت، به شاهی رسید. احمدشاه پس از ۱۴ سال سلطنت در ۱۳۴۴ ه‍.ق. برکنار شد.

او دومین فرزند محمدعلی‌شاه و نخستین فرزند پسر او از ملکه جهان بود که در وقت ولیعهدی پدرش در تبریز به دنیا آمد و پس از فتح تهران و خلع محمدعلی‌شاه، توسط مجلس عالی رجال و بزرگان دولت در سن ۱۲ سالگی به پادشاهی رسید. تا رسیدن او به سن بلوغ و تاج‌گذاری در تیر ۱۲۹۳، ابتدا عضدالملک و سپس ابوالقاسم ناصرالملک از بزرگان ایل قاجار نایب‌السلطنه بودند.

۹:پادشاهی مشروطه یا پادشاهی مشروط گونه‌ای حکومت پادشاهی است که در آن (بر خلاف پادشاهی مطلقه) قدرت پادشاه مطلق نیست (بلکه «مشروط» است). حکومت پادشاهی مشروطه، دارای قانون اساسی بوده و برای ادارهٔ کشور نهاد انتخابی (مانند مجلس‌های عوام یا خواص) دارد.

بنا بر آمار سازمان ملل متحد، ۸ کشور از ۱۵ کشوری که دارای بهترین شرایط زندگی در دنیا هستند با حکومت پادشاه مشروطه اداره می‌شوند. این نوع حکومت میزانی از دموکراسی و قانون‌گرایی را در خود دارد و معمولاً در اثر اصلاحات یا انقلاب در حکومت‌های پادشاهی ایجاد می‌شود.

به‌طور کلی حکومت‌های پادشاهی مشروطه نسبت به پادشاهی‌های مطلقه و جمهوری‌هایی که به صورت دیکتاتوری فردی یا حزبی اداره می‌شوند نمره بسیار بهتری در زمینه دموکراسی، مبارزه با فساد، ثبات و امنیت، و اقتصاد دارند. در واقع می‌توان پدیده پادشاهی مشروطه را نتیجه مبارزات اصلاح‌طلبان در ساختار پادشاهی‌های مطلقه دانست.

۱۰:قحطی بزرگ ۱۲۹۸–۱۲۹۶ هجری شمسی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) قحطی بزرگی بود که تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد.

در این دوران که مصادف با جنگ جهانی اول بود علی‌رغم اعلام بی‌طرفی در جنگ از سوی حکومت ایران بخش‌هایی از ایران توسط نیروهای روسیه و انگلیس اشغال شده بود. در همین زمان درگیری‌های داخلی نیز قدرت مرکزی را در ایران ضعیف کرده بود. در مورد شیوع بیماری در ایران اطلاعات دقیقی در دست نیست و تعداد ایرانیانی که در این زمان کشته شدند محل مناقشه‌است. برخی متخصصان چنین پیشنهاد می‌کنند که مجموعه‌ای از قحطی، وبا، مالاریا، دنیاگیری ۱۹۱۸ آنفلوانزای اسپانیایی، و اعتیاد فراگیر به تریاک سبب نرخ غیرعادی مرگ و میر در ایران شده بود. دربارهٔ رقم کشته‌ها بین مورخین اجماعی وجود ندارد ولی رای غالب بین یک تا سه میلیون نفر است. برخی کار را بدانجا رسانده‌اند که رقم تلفات به سبب گرسنگی، سوءتغذیه و قحطی را نزدیک به ۵۰٪ از جمعیت ایران (۹ میلیون نفر) دانسته‌اند. البته این حجم از تلفات تنها توسط یکی از محققین مطرح شده‌است، اما اغلب مورخین چنین آماری را غلط و غیر علمی می‌دانند. مضاف بر اینکه جمعیت ایران در آن دوره بنا بر نظر اکثر مورخین بیشتر از ده میلیون نفر نبوده‌است.

۱۱:اسماعیل آقا سیمیتقو (زاده ۱۲۶۶ در دیاربکر – درگذشته ۳۰ تیر ۱۳۰۹ در اشنویه) مشهور به اسماعیل شکاک یا سمکو شکاک از بزرگان ایل شکاک در منطقه مرزی ایران و ترکیه بود.

۱۲:خزعل الکعبی، معروف به شیخ خزعل (زاده ۱۲۴۲ – درگذشته ۱۴ خرداد ۱۳۱۵) ملقب به معزالسلطنه و سردار اقدس، که به دلیل خدمات خود به بریتانیا نشان شوالیه امپراتوری بریتانیا را دریافت کرد، رئیس قبیله بنی‌کعب و سال‌ها فرماندار (خرمشهر) بود. محل زندگی عشیره بنی‌کعب، در اصل در منطقه‌ای میان تهامه و مدینه در شبه جزیره عربستان بود، که بعدها از عراق به منطقه هویزه، استان خوزستان کوچ کردند.

نام شیخ خزعل، در زمانی که بیشترین قدرت را به دست آورده بود به عنوان حاکم خرمشهر بزرگ ثبت گردیده است. حاکم اسمی خوزستان و اهواز در آن زمان حشمت الدوله شاهزاده قاجار بود، که در شوشتر و اهواز اقامت داشت. با وجود حضور این شاهزاده قاجار به عنوان حاکم خوزستان و نیز سرهنگ رضاقلی خان ارغون فرمانده سپاه قاجاری خوزستان، سلطه سردار اسعد بختیاری، برادران و عموزادگان وی، که از پشتیبانی طوایف بختیاری و سواران مسلح ایل بختیاری برخوردار بودند، آنقدر زیاد بود که بر اساس اسناد و مدارک، کلیه قراردادهایی که میان دولت قاجار و شرکت نفت ایران و انگلیس منعقد می‌شد، به‌طور موازی، از طرف نمایندگان شرکت، با هیئتی از سران ایل بختیاری نیز به امضاء می‌رسید. حتی قرارداد احداث جاده اهواز به اصفهان را نیز سردار اسعد بختیاری و نه حشمت‌الدوله که در اهواز بود، امضا نموده‌است.

خزعل در سال ۱۲۸۰ به جای برادرش شیخ مزعل که به دست او از بین رفته بود، از طرف مظفرالدین‌شاه با درجهٔ امیرتومانی و لقب معزالسلطنه به حکمرانی (خرمشهر) و سرحد داری آنجا تعیین گردید. در نهایت، در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۱۵ وی که تحت مراقبت شدید شهربانی قرار داشت درگذشت.

خزعل کعبی در یکی از مکاتباتش با سردار بختیاری این سلطه و فرمانبرداری اش را از حاکم خوزستان و سردار بختیاری آشکار می‌نماید:

خدمت حضرت آقای صمصام السلطنه{بختیاری} دامت شوکته، عرض ارادت دارم و از سلامت وجود مبارک استعلام می‌نمایم، انجمن ولایتی (خرمشهر) تشکیل، گمرک(منطقه محمره و حویزه) ضبط که وجوهات به تهران نرود. جهاز مظفری دولتی هم در خرمشهر توقیف دارم، اگر لازم بدانند … خدمت جنابان آجل آقای سالار حشمت و منتظم الدوله دام اقبالهما عرض ارادت دارد. حاجی رئیس (شیخ خزعل) به عرض عبودیت حاضر، فرمایشات مترصد است. ۷ ربیع‌الاول ۱۳۲۷ه‍. ق، خزعل.

۱۳:علی‌اکبر قوام‌الملک شیرازی (زاده ۱۲۰۳ قمری، درگذشته ۱۲۸۲ قمری) دولت‌مرد دوره قاجار بود.

قوام‌الملک پسر حاج ابراهیم کلانتر بود. در سال ۱۲۱۵ قمری کلانتر از صدارت برکنار شد و فتحعلی‌شاه دستور داد او و پسرانش کشته شوند. علی‌اکبر و برادرش حاج علی‌رضا به همراه برادر کوچکترشان فتح‌اله سه تن از پسران کلانتر بودند که به دلیل سن کم مورد عفو قرار گرفتند و جان به در بردند.

او پس از کشته شدن پدرش یازده سال در اصفهان بود و در سال ۱۲۲۶ قمری به منصب کلانتری شیراز دست یافت. در سال ۱۲۴۵ قمری در جریان سفر فتحعلی‌شاه به شیراز از سوی شاه به قوام‌الملک ملقب شد. پس از درگذشت فتحعلی‌شاه که حسین‌علی‌میرزا فرمانفرما در فارس خود را شاه خواند، قوام‌الملک با او همراهی نکرد و همین باعث محبوبیت بیشتر او نزد محمد شاه قاجار شد به گونه‌ای که تا دوران ناصرالدین‌شاه و حکومت مرادمیرزا حسام‌السلطنه قدرت و نفوذ قوام‌الملک در حال افزایش بود.

در سال ۱۲۷۵ قمری شورشی در شیراز ایجاد شد که بانی آن را قوام‌الملک می‌دانند. در پی این شورش قوام‌الملک در باغ نو زندانی شد و محکوم به پرداخت ده هزار تومان شد. وی سپس روانه تهران شد و برای همیشه از فارس خارج گشت. حاجی علی‌اکبر خان قوام‌الملک تا سال ۱۲۷۹ قمری در تهران بود تا در این سال متولی آستان قدس شد و لقب جنابی گرفت. وی در سال ۱۲۸۲ قمری در مشهد درگذشت.

از آثار معروف قوام‌الملک در شیراز باغ نارنجستان است.

او پدر فتحعلی‌خان صاحب‌دیوان و میرزا حسنعلی نصیرالملک است.

۱۴:اسمعیل‌خان امیرمؤید باوند سوادکوهی (زاده:۱۲۲۳ خورشیدی) از بنیانگذاران اتحاد ملی طبرستان و پسرش هژبر از مخالفان حکومت مرکزی در طبرستان بودند. پدرش ابراهیم خان شعاع الملک نام داشت.


 طراحی کودتا

در اواخر سال ۱۹۲۰ میلادی، انگلستان تصمیم گرفت، به خاطر مخارج زیاد، نیروهایش را از شمال ایران خارج کند. به همین مناسبت ژنرال لرد آیرونساید، فرمانده نیروهای متفقین در شمال روسیه به ایران آمد تا بر این نقل و انتقال نظارت کند. ورود آیرونساید مصادف شد با شکست قوای قزاق از جنگلی‌ها و عقب‌نشینی آن‌ها به منطقه آقابابا در شمال قزوین. رضاخان، در این زمان از افسران ارشد قوای قزاق بود. این قوا تحت فرماندهی افسران روسی و در راس آنان استاروسلسکی(۱) قرار داشت. پلیس جنوب (تحت حاکمیت انگلستان) و ژاندارمری، دیگر قوای متمرکز نظامی ایران را تشکیل می‌دادند. نورمن(۲)، وزیر مختار انگلستان در ایران، به اشاره آیرونساید، احمدشاه را قانع کرد که افسران روس را از ایران اخراج نماید و به جای آنان، سردار همایون(۳)، یک افسر ضعیف را به فرماندهی قوای قزاق بگمارد.

اردشیر ریپورتر(۴) اصرار دارد که عامل معرفی رضاخان به آیرونساید شخص او بوده‌است، درحالی که آیرونساید در خاطرات خود به چنین چیزی اشاره نمی‌کند. او طی دوره‌ای که سردار همایون فرماندهی اسمی قوای قزاق را داشته‌است بارها از اردوی آنان بازدید می‌کند و به این نتیجه می‌رسد که «رضاخان مسلماً بهترین است» و «فرمانده قزاق‌ها (سردار همایون) مخلوقی بی‌فایده و ضعیف است».

ماجرا چنین بود که با ورود آیرونساید و اخراج روس‌ها، روزی آیرونساید همه فرماندهان ایرانی را جمع می‌کند و به کمک مترجم به آنان «توصیه» می‌کند که خلع سلاح شوند. در جوی که همه فرماندهان از صلابت این دستور سکوت اختیار کرده بودند، رضاخان برمی‌خیزد و با صدای رسا یادآوری می‌کند که آنان تنها تحت امر پادشاهشان (احمدشاه) هستند و گوشزد کرد که فرماندهان هرگز این دستور را از یک افسر انگلیسی اجرا نخواهند کرد.

آیرونساید پس از این شناخت از رضاخان اعتقاد یافت که «نباید این سربازان و افسران را در اینجا نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. در واقع یک دیکتاتور نظامی در ایران تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد.» به این ترتیب رضاخان مقام فرماندهی نیروهای قزاق را به دست آورد. در این موقع، صرف نظر از اینکه برنامه کودتا به دست آیرونساید طراحی شده باشد یا به دست رضاخان، هردو مذاکرات خصوصی در مورد جزئیات را آغاز کرده بودند. آیرونساید می‌نویسد «رضاخان عجله دارد که وارد عمل شود. او از بیکاری خسته شده‌است.»

ملاقات نهایی میان رضاخان و آیرونساید در ۲۳ دیماه ۱۲۹۹ در گراندهتل قزوین برگزار شد. از میان همقطاران رضاخان تنها سرهنگ باقرخان مویان از این ملاقات باخبر شد و از انگلیسی‌ها کلنل هنری اسمایت. آیرونساید می‌نویسد: «اول می‌خواستم تعهد کتبی از او بگیرم؛ ولی به این نتیجه رسیدم که فایده‌ای ندارد. اگر بخواهد قول‌هایی را که به ما داده زیر پا بگذارد، ادعا خواهد کرد که آن‌ها را تحت فشار داده‌است. دو مطلب را برایش به خوبی روشن کردم. یکی اینکه به خیال نیفتد که خود ما را از پشت سر مورد حمله قرار دهد و دیگر اینکه پس از ورود به تهران، شاه را به هیچ وجه از سلطنت برندارد.

عبدالله شهبازی(۵) ادعاهای آیرونساید در خاطراتش را رد کرده و می‌نویسد که آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. او از ۴ اکتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهار ماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشویک‌ها را به عهده داشت. وی در طول زندگی اش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابراین نقش او در کودتا نمی‌تواند همسنگ و حتی قابل مقایسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس سازمان اطلاعات فرمانفرمای هندوستان در ایران تا زمان کودتا ۲۸ سال در ا یران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود.

عوامل اصلی کودتا جمعاً پنج نفر بودند. این پنج نفر عبارت بودند از: سیدضیاءالدین طباطبایی، رضاخان میرپنج، سرگرد مسعودخان کیهان، سرهنگ احمد امیراحمدی (بعداً سپهبد) و سروان کاظم خان سیاح (بعداً سرهنگ). بخش سیاسی این گروه را سید ضیاء اداره می‌کرد و مابقی بدنه نظامی کودتا را تشکیل می‌دادند. گفته می‌شود در آخرین جلسه مشورتی همگی هم قسم شده و پشت قرآنی را امضا کردند تا بعدها همدیگر را نکشند.

به نوشته یحیی دولت‌آبادی(۶)، سیدضیاءالدین طباطبایی و کمیته زرگنده بخش ایرانی اجرای کودتا بودند و محمودخان مدیرالملک، مسعودخان سرهنگ، منوچهرخان طبیب و میرزا کریم خان گیلانی را از اعضای آن معرفی می‌کند. «...کمیته زرگنده مرکز سیاست انگلیس است در تهران در قسمتی که باید به دست ایرانیان انجام بگیرد.»

شبکه اردشیرجی از سال ۱۹۱۳ به وسیله میرزا کریم خان رشتی با رضاخان مرتبط شده بود و به نوعی تعلیمات سیاسی وی را برعهده داشت. «فقط می‌گویم که آنچه را هم که سید ضیاءالدین طباطبایی به عهده داشت به خوبی انجام داد و محرک او هم خدمت به ایران بود ولی شاید بیش از آنچه لازم یا مطلوب بود تظاهر به همگامی با سیاست انگلیس می‌کرد.»


۱:کلنل (پالکونیک) استاروسلسکی، فرمانده بریگاد قزاق بود که مدتی پیش از کودتای سوم اسفند، به فرمان احمدشاه و طبق نقشه وزیر مختار انگلستان از خدمت منفصل شد.

۲:نورمن‌ها (زبان نورمان: Normaunds; فرانسوی: Normands‎; لاتین: Nortmanni/Normanni‎; زبان نورس باستان: Norðmaðr)یک گروه قومی هستند که از تماس بین مهاجران نورس وایکینگ ، فرانک های بومی و اقوام گالی-رومی بوجود آمده و ساکن در یک منطقه از فرانسه به نام نورماندی بوده اند.

۳:سردار همایون قاسم خان والی (زاده ۱۲۵۳ – ۲۳ مرداد ۱۳۱۲) اولین شهردار شهر تبریز بود. او همچنین از فرماندهان بریگاد قزاق بود.

۴:اردشیر ریپورتر با نام اصلی اردشیر جِی (زاده ۳۱ مرداد ۱۲۴۴ در بمبئی – درگذشته ۱۳۱۱ در تهران) پسر ایدلجی پسر شاپور در یک خانواده زرتشتی ایرانی‌تبار در بمبئی به دنیا آمد. پسر او شاپور ریپورتر، جاسوس سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا در ایران بود.

۵:عبدالله شهبازی (زادهٔ ۱۳۳۴ در شیراز) استاد علوم سیاسی و پژوهش‌های تاریخی است. او به مدت یک دهه مدیریت مؤسسهٔ مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را به عهده داشت.

۶:سید یحیی دولت‌آبادی (۱۸ دی ۱۲۴۱ - ۴ آبان ۱۳۱۸)شاعر، خوشنویس، نویسنده وقایع مشروطیت و پس از مشروطیت، و از مؤسسان نهادهای نوین آموزشی در ایران چون انجمن معارف مدرسهٔ سادات بوده‌است. وی ازجمله رجال سیاسی عصر مشروطه و دوران پس از آن تا اوایل حکومت رضا شاه به‌شمار می‌آید و پست‌های سیاسی چون چندبار نمایندگی مجلس شورای ملی را در مقاطع متعدد تجربه کرد.


عملیات کودتا

از شب جمعه سی ام بهمن، اجازه حرکت افراد عادی به سمت تهران به دلایل امنیتی سلب گردید. دو هزار نفر از قوای قزاق و یکصد نفر ژاندارم به سمت تهران حرکت کردند و در صبح شنبه به کرج وارد شدند. در تیپ پیشقراولان به فرماندهی احمد امیراحمدی(۱) یک قبضه توپ نیز وجود داشت. صبح روز یکشنبه رژه پیاده‌نظام برگزار شد و پنجاه نفر قزاق برای جلوگیری از فرار احتمالی شاه به جنوب، به سمت کهریزک حرکت کردند. مابقی قوای قزاق در ساعت سه بعدازظهر به سوی شاه آباد و مهرآباد حرکت کردند و در کرج تنها یکصد قزاق و یکصد ژاندارم برای پشتیبانی سیدضیاء باقی‌ماندند. قوای قزاق ساعت ۴ بعدازظهر به مهرآباد (حومه تهران آنروز) رسیدند.

یک ساعت بعد فرماندهان قبلی قزاقها برای منصرف کردن قوای قزاق وارد اردو می‌شوند، ولی موفقیتی حاصل نمی‌کنند. خانواده سربازان قزاق که از ورود فرزندان خود به حومه شهر مطلع شده‌اند، برای استقبال به مهرآباد می‌روند.

در ساعت هفت و نیم عصر، نمایندگان شاه (معین الملک)، نخست‌وزیر (ادیب‌السلطنه سمیعی) و سفارت انگلستان (کلنل هایک و کلنل هادسون) برای مذاکره به مهرآباد می‌رسند که به سردی استقبال شده و مدت یک ساعت در اتاقی شبیه به طویله منتظر دیدار با سیدضیاء و رضا خان می‌شوند و عملاً تحت‌الحفظ نگهداری می‌شوند. ساعت ۹ شب نیروها به سمت محل‌های از پیش تعیین شده در سطح شهر حرکت کرده و هم‌زمان رضاخان با نمایندگان مذکور ملاقات می‌کند. نمایندگان دستور شاه مبنی بر توقف قوا را در مهرآباد به رضا خان ابلاغ می‌کنند، ولی شیپور حمله هم‌زمان نواخته می‌شود و تقاضای آنان بی‌اثر باقی می‌ماند.

پیشقراولان بریگاد مرکزی تحت فرماندهی سرتیپ شهاب جلوی دروازه شهرنو (دروازه قزوین) به رضاخان اخطار می‌کنند که در آماده باش کامل به سر می‌برند ولی در عمل مقاومتی نمی‌کنند. اندکی بعد قزاقخانه (باغ ملی) به تصرف قزاقها در می‌آید. عبدالحسین میرزا فرمانفرما(۲) برای مذاکره وارد می‌شود؛ ولی او نیز موفقیتی بدست نمی‌آورد. دویست نفر قزاق به فرماندهی کاظم خان سیاح فرماندهی کلانتری‌های شهر را بر عهده می‌گیرند و این تنها نقطه کودتا بود که به زد و خورد و کشته شدن چند قزاق و پلیس انجامید. چند تیر توپ شلیک شد و کودتا به پایان رسید.


۱:احمد امیراحمدی (زاده ۱۲۶۳ در اصفهان – درگذشته ۵ آذر ۱۳۴۴ در تهران) مشهور به احمد آقا خان امیراحمدی نخستین سپهبد ایران در دوره رضاشاه بود. او از عوامل مؤثر در کودتای سوم اسفند بود و در طول حیات خود هشت بار وزیر جنگ، دو مرتبه وزیر کشور، پنج نوبت فرماندار نظامی تهران، دو بار فرمانده کل ژاندارمری و سال‌ها فرمانده لشکرهای لرستان و آذربایجان و ۱۶ سال عضو مجلس سنا بوده‌است.

۲:عبدالحسین فرمانفرمائیان در زمان قاجار موسوم به عبدالحسین میرزا فرمانفرما (۱۲۳۱، تبریز – ۱۳۱۸، تهران) شاهزادهٔ قاجار و نخست‌وزیر ایران در دوران سلطنت احمدشاه قاجار بود. خانواده‌های فیروز و فرمانفرمائیان منسوب به او هستند. فرمانفرما پس از روی کار آمدن دودمان پهلوی به تدریج ثروت و نفوذ سیاسی خود را از دست داد. ثروت پایدار او فرزندان تحصیل‌کرده‌ای بودند که تحت نظارت او تربیت شدند و شهرت و نفوذ خاندان فرمانفرما را در دورهٔ سلطنت محمدرضا شاه پهلوی تجدید کردند.


پس از کودتا

پس از کودتا از طرف میرپنج رضاخان اعلامیه‌ای در ۹ ماده تحت عنوان «حکم می‌کنم» صادر و توسط قزاقان به در و دیوار شهر تهران چسبانده شد. در آستانه کودتا، سیدضیاءالدین طباطبایی فهرستی از اسامی ده‌ها تن از رجال کشور را در اختیار رضاخان میرپنج قرار داد تا بلافاصله پس از انجام کودتا دستگیر و زندانی شوند. بدین ترتیب مدت کوتاهی پس از کودتا و از واپسین ساعات شامگاه چهارم اسفند ۱۲۹۹ دستگیری گروهی از اعیان و اشراف، متنفذین، آزادیخواهان و برخی علمای مخالف آغاز شد و در طی حدود شش روز قریب به هفتاد تن از رجال دستگیر و زندانی شدند. در میان دستگیرشدگان اسامی افراد زیر به چشم می‌خورد: سیدحسن مدرس، احمد قوام، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت‌الدوله، عین‌الدوله، سعدالدوله، سهام‌الدوله، حشمت‌الدوله، قوام‌الدوله، مجدالدوله، ممتازالدوله، محتشم‌السلطنه، نصیرالسلطنه، مشارالسلطنه، وثوق‌السلطنه، ممتازالملک، لسان‌الملک، یمین‌الملک، سردار رشید، سردار معتضد، سرهنگ گیگو، امیرنظام، خسروخان سردار کرد بختیاری مشهدسر (ظفر), کلهر، میرزا یانس، محمدقلی سهراب‌زاده، اسعد سهراب‌زاده، سیدمحمد اسلامبولچی، محمدولی خان تنکابنی، سالار لشکر، شیخ محمدحسین یزدی، شیخ محمدحسین استرآبادی، آقاضیاء و سیدمحمد تدین.

بسیاری از بازداشت شدگان را وعده دادند که در قبال پرداخت مبالغی هنگفت آزادی خود را باز خواهند یافت. با این احوال قریب به اتفاق محبوسین از پرداخت پول خودداری کردند. گروهی دیگر از بازداشت شدگان را برای جلوگیری و پیشگیری از مخالفت آنان با کابینه کودتا دستگیر کرده بودند. چنان‌که طی یک‌ماهه نخست عمر دولت کودتا در اعتراض به واقعه مذکور ده‌ها تن دیگر نیز به خاطر مخالفت با اوضاع پیش‌آمده راهی زندان شدند. علی دشتی، فرخی یزدی، لسان‌السلطنه مؤدب همایون، میرزا قوام، میرزا هاشم آشتیانی، سیدغلامحسین خان، دکتر مشعوف، حاج محمدحسین معین‌الرعایا، رهنما مدیر روزنامه رهنما، فدایی، عباسخان رأفت، یاور اکبر میرزاباشی، ملک‌الشعرا بهار و سردار معظم خراسانی از دیگر دستگیرشدگان آن روزگار بودند.

در فاصله کمتر از دو ماهی که از عمر کودتا می‌گذشت تمام زندان‌ها و بازداشتگاه‌های تهران مملو از زندانیان شد تا جایی که مجبور شدند عده‌ای از محبوسین را به شهرها و مناطق دیگری تبعید کنند. چنان‌که سید حسن مدرس به قزوین تبعید و در آن شهر زندانی شد.

علاوه بر مخالفان و فعالان سیاسی گروهی از زندانیان این روزگار شامل صاحبان ثروت و متمولینی بودند که حکومت امیدوار بود با اخذ مبالغی هنگفت آزادیشان را به آنان بازگرداند. حاج محمدحسین امین‌الضرب و امیرنظام همدانی از شاخص‌ترین این گروه از زندانیان بودند که نفر اخیر با پرداخت ۲۵ هزار تومان پس از یک هفته زندان را ترک کرد.

در همان زمان شایع شد که سیدضیاء قصد دارد گروهی از زندانیان متنفذ و صاحب قدرت را اعدام کند. اما این خبر که گویا برای مرعوب ساختن زندانیان و احتمالاً اخذ وجوهی از آنان بر سر زبان‌ها افتاده بود به دنبال اعتراض احمدشاه به سرعت فروکش کرد و طبق دستور شاه که گفته بود «فوراً از این اعمال قبیح جلوگیری نمایید و نگذارید که چنین اتفاقی رخ بدهد» خبر مذکور نیز به سرعت رنگ باخت.

بدین ترتیب تا پایان دوره کابینه سید ضیاء، محبوسین کماکان در بازداشت بودند. پس از پایان این دوران سه‌ماهه احمد قوام‌السلطنه که خود از محبوسین بود یک روز پس از انتصاب به مقام ریاست‌الوزرایی تمام زندانیان را آزاد کرد: «آزادشدگان با حالت تأثرآوری که هر بیننده‌ای را محزون می‌نمود به مجلس شورای ملی وارد شده در حالتی که برخی از آن‌ها موهای سرشان بلند و لباسهایشان مندرس و برخی دیگر پیر و ناتوان و بیچاره و کسل، عصازنان در صحن دوم مجلس مجتمع گشته بودند. به علاوه عده‌ای از کسان محبوسین و آزادیخواهان و ملّیون نیز حضور به هم رسانیدند…».

هدف کودتا - آن طور که در اعلامیه‌هایی به مردم وعده داده شده بود - «برانداختن ریشه جنایتکاران خودخواه تن‌پرور داخلی» و «رهانیدن ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار» بود. افرادی که به زعم سید ضیا و رضاخان، در سال‌های پرآشوب پس از انقلاب مشروطه «زمام مهام {امور} مملکت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند می‌ساختند.» اعلامیه سید ضیا و رضاخان که بلافاصله پس از کودتا منتشر شد، در واقع چیزی جز پژواک همین اندیشه‌ها نبود که باور داشت «برای اینکه تمام این اقدامات میسر گردد، باید قبل از هر چیز و مافوق هر گونه اقدامی، مملکت دارای قشونی گردد که دشمنان داخل و خارج را به حساب دعوت نماید و امنیت در محوطه شاهنشاهی ایران حکم فرما گردد.»

اصلاح نظام قضایی، تقسیم اراضی دولت بین دهقانان، لغو کاپیتولاسیون، تأسیس مدارس، راه‌اندازی وسایل حمل و نقل جدید و صد البته لغو قرارداد ۱۹۱۹ ایران و بریتانیا، برخی از برنامه‌های مفصلی است که سید ضیاء و رضاخان بلافاصله پس از کودتا اعلام کرده بودند. بسیاری از این ملی گرایان و روشنفکران راه حل تمام مشکلات کشور را یک دولت مقتدر نظامی و یک دیکتاتور مصلح می‌دانستند که بتواند چنین تصمیم‌هایی را به جای شاه ناتوان قاجار بگیرد.

کاظم‌زاده در مجله ایرانشهر، محمدعلی جمال‌زاده در مجله علم و هنر، تقی‌زاده در مجله کاوه و دیگر سردمداران روشنفکر. گفتمان جدید را با حجم بالایی از نوشته‌ها و مقالات به جامعه تلقین می‌کردند و به ترویج لزوم استبداد منور و مرد آهنین برای سامان دادن به اوضاع پرداختند. روزنامه‌هایی از قبیل: ایران، ستاره ایران، کوشش، اطلاعات، ناهید، شفق سرخ مروج استبداد شدند. به گفته جان فوران، در حالی که مدرس به عنوان عمده‌ترین مخالف رضاخان همانند سدی در برابر استبداد او ایستادگی می‌کرد، تمامی روشنفکران، نویسندگان، دولتمردان و صاحبان مشاغل بالا تحت تأثیر رضاخان قرار گرفتند.

پس از کودتا عارف قزوینی غزلی شاد و امیدبخش دربارهٔ اصلاحات و آینده امیدبخش ایران و ستایش از کودتا سرود. میرزاده عشقی مقالات تندی در حمایت از کابینه کودتا نوشت. محمد فرخی یزدی، لاهوتی، سلیمان میرزا و بهرامی برگرد دولت جمع شدند و ملک‌الشعرا بهار در جراید حکومت مقتدر را رواج می‌داد. علی اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش از حزب تجدد به مشاوران رضاخان تبدیل شدند و دستگاه فکری اش را سامان دادند و احزاب محافظه کار مجلس چهارم از جمله اصلاح‌طلبان، سوسیالیست‌ها و کمونیست‌ها به حمایت از سردار سپه پرداختند.

 

اعلامیه رضا شاه پس از کودتا

پایان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۱۳
سید محمد حسین حسینی